شکست های مشهور و چگونگی بازگشت از آنها از زبان ۴ کارآفرین
پیش بینی موفقیت بدون شکست مانند درخواست رنگین کمان بدون باران است. شما باید یک شکست را تحمل کنید، قبل از اینکه موفقیت را دریافت کنید.
با هر فرد موفقی که صحبت کنید، او نیز همین حرفها را به شما میگوید. کارآفرینان موفق به احتمال زیاد به شما داستانهایی در مورد تلاشهای ناموفق و شکست هایشان را تعریف میکنند که به ناچار آنها را به مسیر موفقیت هدایت کرده است. آنها به شما اطمینان خواهند داد که تنها دلیل موفقیت آنها این بوده است که آنها اجازه ندادند که شکست آنها را متقاعد به ترک کار و تلاش کند. آنها موانع را شناسایی کردند و برای رسیدن به تجربههای جدید قویتر از قبل موانع را هل دادند و به جلو حرکت کردند.
هیچ معادلهی ریاضی وجود ندارد که به وضوح مقدار «نهها» را قبل از رسیدن به «بله» بدست آورد. به یاد داشته باشید که از موانع راهتان سپاسگزار باشید و اعتماد کنید که آنها به طور هدفمند در آنجا قرار گرفته اند تا بتوانید به جایی که شما میخواهید برسید.
کلید این است که به این شکستها غلبه کنیم. اگر هنوز متقاعد نشدهاید، چهار کارآفرین وجود دارند که فقط این کار را انجام دادهاند. شما شاید در مورد آنها شنیده باشید! با ما در ادامهی مطلب با سایت همیشه به روز «مسیر ثروت به روش مجید صدر» همراه باشید.
جی. ک. راولینگ (J. K. Rowling)، نویسنده سری هری پاتر که اکنون بسیار مشهور است، قبل از اینکه کار خود را آغاز کند قطاری از شکست را تجربه کرده است. او در یک یادداشت اخیر در سایت Lifehack از گذشتهی خود چنین مینویسد:
من در ابعاد حماسی(خیلی بزرگ) شکست خوردم. ازدواج استثنایی کوتاه مدت من با طلاق پایان یافت. بیکار بودم. پدر و مادر تنها و فقیری داشتم که در بریتانیای مدرن بدون بیخانمان بودند.
به نظرتان این شرایط برای شکست چطور است؟ در اوج احساس تنهایی و ناتوانی، راولینگ خیلی متمرکز شد تا به صدای کوچک در پشت سرش گوش دهد، صدایی که بیشتر ما آنرا نادیده میگیریم. او شروع کرد و یک نویسندهی حرفهای شگفت انگیز تبدیل شد.
او قطعا چیزی نداشت که در آن لحظه از دست بدهد و ظاهراً همه چیز را به دست آورد. احتمالاً شکستهایش شجاعتش را به او دادند. او را به سمت موفقیتهایی سوق دادند که شاید حتی رؤیای آنها را نداشت.
آریانا هافینگتون (Arianna Huffington)، یکی از مؤسسهای هافینگتون پست، اخیراً داستان موفقیت کارآفرینی خود را در مقالهای در وب سایت fastcompany.com منتشر کرده است.
او میگوید:
من چندین بار در زندگیام شکست خوردهام. یکی از شکستهایی که من هیچوقت فراموش نمیکنم زمانی بود که کتاب دوم من توسط ۳۶ ناشر رد شد. اما مادرم به من گفت: “شکست با موفقیت متضاد نیست، بلکه قدمی برای موفقیت است.”
بنابراین، من یاد گرفتم که از شکست وحشت نکنم. من به شدت بر این باور هستم که ما به این زمین فقط برای جمع آوری پیروزیها و غنائم و اجتناب از شکست به دنیا نیامدهایم؛
یک فرد باید خیلی خوش شانس باشد که چنین توصیهای درست و به جا را در سن کوچک بگیرد! مادر هافینگتون میدانست چه چیزی به دخترش بگوید تا او را به موفقیت سوق دهد.
همهی ما لحظاتی را تجربه کردهایم که زندگی ما را زمین زده است، در آن مواقع یاد میگیریم که چطور بلند شویم. در یک دنیای کامل، ما از خواب بیدار شدیم و موفق شدیم. اما چقدر جالب است؟ اگر ما تا به حال برخی از شکستها را تجربه نکردهایم، چگونه ما حتی میدانیم چطور با شکسهایمان برخورد کنیم؟
هنری فورد (Henry Ford) در زمان خود تعدادی از شکستهای سنگین را تجربه کرد. مطمئناً امروز ما او را به عنوان پادشاه خودرو و کارآفرین قوی میشناسیم. اما او نیز سهم خود از شکستها در زندگی داشته است.
او قبل از ارتقاء در صنعت خودرو چندین بار شکست خورده بود. او با وجود اینکه دفعات متعددی شکست خورده است، جالب است که او همچنان به تلاش کردن ادامه داده است. او گاهی اوقات تصمیم میگرفت که شکست را بپذیرد. اما مانند یک داستان موفقیت واقعی، یک نیروی محرکه یا صدایی در سرش داشت که به او میگفت که باید ادامه دهد.
پس از بسیاری از تلاشهای ناکام با سرمایه گذاران شکست خورده، او در نهایت کسی را یافت که به رؤیای او اعتقاد داشت و میتوانست او را حمایت مالی کند.
آخرین داستان شکست تبدیل شده به موفقیت مربوط به ریچارد برانسون (Richard Branson) است. برانسون پیشگام نام تجاری ویرجین از دبیرستان ترک تحصیل کرد. و در جوانی در سن ۲۰ سالگی برند ویرجین (Virgin) را تأسیس کرد. سپس در زندگیاش موفقیت را با کمپانی ضبط خود یافت. پروژههایی مانندVirgin Cola نمونهای کامل از این موضوع هستند که حتی تجارتمردان مانند برانسون گاهی اشتباه میکنند!
هنگامی که در مورد موفقیت او در درس و مدرسه پرسیده شد، او این چنین گفت: من تحصیلاتم را تا جایی ادامه دادم تا تمام دانایهای معمول را یاد بگیرم و همهی بایدها و نبایدهای کسب و کار را یاد بگیرم. من اغلب تعجب میکنم که چگونه زندگی من و کار من انقدر از هم متفاوت هستند.
اگر کسی به ریچارد برانسون میگفت که نمیتواند کسب و کار خود را شروع کند، زیرا او مدرک دانشگاهی ندارد. فکر میکنید که او به این حرف گوش میکرد؟
درست مثل زمانیکه شما ناراحتی را تجربه میکنید، علی رغم آنچه که دیگران میگویند یا فکر میکنند، عزت نفس احساسی است که شما را بدون در نظر گرفتن شانس به داشتن پشتکار وا میدارد.
منبع: exceptionalmag